امروز احساس کردم آزاد چقدر بزرگ شده! یه پسر واقعی! :)
دو سه روزی می شه که تعطیله و ما تهران نیستیم. ازاد اومده کاشان خونه مادر بزرگ پدریش. اینجام حسسابی شلوغ پلوغه. از دختر عمو و پسر عمه و ... گرفته تا عمو و عمه و ... پسر عمهزا و ... در سایزها و جنسها و سنها و ابعاد گوناگون. تا همین دفعه پیش (حدود یک ماه پیش) که میومدیم اینجا، مسائل من و آزاد به خاطر همین شلوغیها خیلی زیاد میشد و گاهی ناراحتیهایی پیش میومد برام. بچه داری تو محیط بیرون از خونه اونم تو یه جمع شلوغ با تعداد زیادی بچه و کسایی که روش های تربیتیشون با تو کلی فرق داره، کمی سخت می شه. ولی اینبار با دفعه های قبلی فرق داشت . آزاد بدون حضور من با بچه های فامیل ساعت ها ی زیادی سرگرم می شد و بازی می کرد. البته من ...
نویسنده :
مامان آزاد
17:08